#روحانی_استعفا_دولت_انتقاد_دشمن
حسین عبداللهیفر/ روحانی در پاسخ به کسانی که از او میخواستند استعفا
دهد، اعلام کرد استعفا نمیدهد و دولتش ماندنی است.
اینکه چرا رئیسجمهور استعفا نمیدهد جای سؤال نیست؛ چرا که «استعفای دولت» علت میخواهد، نه استعفا ندادن و همه دولتها میخواهند که دوره خود را به شکل طبیعی تمام کنند؛ اما چرایی طرح استعفای رئیسجمهور در وضعیت کنونی مورد پرسش جدی است. پرسشی که پاسخ آن را باید از طراحان آن جویا شد.
دو طیف را میتوان از جمله طراحان اصلی استعفای رئیسجمهور دانست. یکی از جانب منتقدان و مخالفانش و دیگری از سوی دوستان و همراهان انتخاباتیاش. درخواست منتقدان برای کناهگیری تا حدودی روشن است؛ زیرا آنها دولت را مانع حل مشکلات مردم میدانند و معتقدند دولت فعلی فرصتهای لازم را به دلیل برجام از دست داده است. راهکار این جمع کنارهگیری دولت فعلی و روی کارآمدن دولتی با رویکرد داخلی و اقتصاد مقاومتی است.
حامیان جناحی رئیسجمهور هم با رویکردی سیاسی، نگران موقعیت خود در انتخابات آینده بوده و میدانند که اگر دولت نتواند مسائل کنونی کشور را حل کند، اقبال عمومی به جریان حامی آن را کاهش میدهد. از نظر آنها، چنانچه دولت استعفا دهد، علت این رویداد افکار عمومی را به سمت مخالفان دولت برده و آنها را عامل وضعیت نابسامان کنونی معرفی خواهد کرد.
این در حالی است که اولاً، رفتن دولت از نگاه فراجناحی هیچ کمکی به حل مشکلات اقتصادی کشور نکرده و سطح منازعه را از بحران ملی به سطحی جناحی تنزل خواهد داد. در این حالت، طراحان استعفای رئیسجمهور که با دغدغهای ملی این پیشنهاد را طرح کردهاند، به سوءاستفاده از مشکلات مردم و تلاش برای دستیابی به قدرت متهم خواهند شد.
ثانیاً، چنانچه مدعای مخالفان دولت مبنی بر قصور جریان حاکم صحیح باشد، همین دولت هم باید پاسخگوی وضعیت پیش آمده بوده و درصدد جبران کاستیها برآید.
ثالثاً، مطابق با یک سنت غلط دولتها در سالهای اخیر، ریشه مشکلات خود را به دولت قبل ربط داده و این رویه غلط در دولت فعلی حتی پس از چهار سال نیز عنوان میشود. در چنین وضعیتی پیشبینی میشود دولت جایگزین ضمن آنکه باید با مشکلات دست و پنجه نرم کند، به خود اجازه خواهد داد برخی از ناکامیهای خود را ناشی از کمکاریهای دولت قبلی بداند.
رابعاً، طرح ایده استعفای دولت سبب واکنش دولت و حامیان آن شده و چنین وانمود میکند که یک جریان سیاسی برای ناکام گذاشتن دولت تلاش کرده و عامل اصلی مشکلات مردم است. ضمن آنکه مردم نیز معتقدند اگر جریانی توانایی حل مشکلات کشور را دارد، چرا باید به دلیل اختلافات سیاسی از کمک به دولت برای حل مشکلات مردم خودداری کند؟!
خامساً، تقاضای برکناری دولت از سوی هر گروه و هر کسی با این مفروض صورت میگیرد که جریان یا گروهی توانایی اداره کشور به شکل بهتری را دارد. صرف نظر از اینکه این ادعا تا چه حد با واقعیات همخوانی داشته و دارد، این شائبه را پیش میآورد که اگر نیات این افراد قدرتطلبانه نبوده و دغدغه مردم را دارند، چرا در خدمت به مردم با دولت همکاری نمیکنند!
دست آخر و مهمتر اینکه کشور در حال جنگی نیمهسخت است که راه مقابله با آن انسجام و وحدت داخلی است. طرح اینگونه مباحث بیانکننده نبود فهم بینالاذهانی نسبت به جنگ مذکور است. در وضعیتی که دشمنان انقلاب اسلامی به صراحت اعلام میدارند برای حل مسائل خود با ایران از تغییر رفتار و حتی ساختار جمهوری اسلامی عبور کرده و با هدف تجزیه ایران اقدام به برنامهریزی میکنند، طرح استعفای رئیسجمهور موضوعی کاملاً حاشیهای و اقدامی در راستای افزایش تنشهای داخلی است که باید به جد از آن اجتناب ورزید و ضمن حفظ روحیه مطالبهگری از مسئولان، در حد توان هم به دولت برای عبور از این وضعیت کمک کرد.
نشریه صبح صادق،چاپ854،سال هجدهم
#چرا_ما_زنان_همیشه_باید_مطیع_باشیم؟
اطاعت از والدین و شوهر جلوه ای از اطاعت از خدا است.
اطاعت از پدر، مادر و افرادی که خداوند اطاعتشان را بر ما واجب کرده است، در طول اطاعت از خدا قرار دارد. اگر پدر بی سوادِ یک فرد چهل ساله ی تحصیل کرده و صاحب منصب، راضی به مسافرت وی نباشد و به خاطر مسافرت او اذیت شود این مسافرت بر او حرام می شود. این فرد به خاطر اطاعت از خداست که می بایست فرمان پدر را اطاعت کند؛[1] هر چند که از پدر خود علم و تجربه ی اجتماعی بیشتری داشته باشد. خدا نیز در عوض این اطاعت، نظام خلقت را به طریقی سامان می دهد که آن خیراتی را که آن فرد، از آن مسافرت منظور داشته بود، نصیبش شود.
وظیفه ی ما صرفاً اطاعت است و حل مشکلات این مسیر را باید به خدا بسپاریم.
«اطاعت» یعنی تسلیم کردن اراده؛ و مطیع به کسی گویند که اراده ی خود را تسلیم شخص یا کسی می کند. بدانید که همواره خداوند، خیر ما را در اطاعت از پدر و مادر قرار داده است؛ ولو اینکه آنها از روی هوای نفس یا از سر لجبازی با ما رفتار کنند.
آنها طرف معامله ی ما نیستند؛ بلکه ما به اعتبار اطاعت از خداوند است که از آنها اطاعت می کنیم. اطاعت زن از شوهر هم این گونه است و طبق روایت «زن تا حق شوهر را ادا نکند حق خداوند را ادا نکرده است.»[2] و این بدین معنا نیست که شوهر از نظر علمی، بالاتر است یا فکرش قوی تر است یا تشخیص اش بهتر است؛ هر یک از اینها می تواند باشد یا نباشد.
1- اطاعت از پدر مطلق نیست؛ اطاعت در اموری که فرزند به حرام بیفتد یا مجبور به ترک واجبی شود یا از سوی پدر به گونه ای امر به شرک شود، واجب نمی باشد.
2- مکارم الاخلاق، ص215؛