#بهار_به_طعم_خدا
#بهار-به-طعم-خدا
?ای یوسف دلم، که صدها دل از حُسنِ جمالت حِیران شده، سلام
?ای شمع افروز دلم
?ای آب زندگانی در روزگار خشکسالی مهر و محبت، سلام
?ای نازنین پسر زهرا( س) سلام
?ای گریانِ آن محاسنِ به خون، سلام
?ای غریب عالم سلام
سلام آقا
?آقا جان شبهای سرد را دیدهای؟!
?حال حیران ز حال خود تا به حال دیدهای؟!
?شنیدهای مرگ ماهی ز آب؟!
یا که شنیدهای قلبی بسته باشد راه گلویی را !
?عالم را غیبتت به ظلمانی برده و حیرانی، قلبش را به تاراج
?دلم از ساعت و ثانیهها گرفته، آخر بیحضورت شتابان به کجا قافلهی عمر را میرانند!
مگر نمیدانند قافله سالار روزگار در بیعدالتیها خاموش حضور است.
?آنقدر حرفها در سینه منتظران در دل خاک جای گرفته
آقا بیا
?بیا که چون نمایان شوی، غم را رنگی نمانَد
?دیگران برای هیچها، عمرها گذاشتهاند اما، ما برای محبوب زهرا (س) هنوز یک نفس ندادهایم
شرممان باد که سر بلند کنیم
?????
#کارگردانی_خداونددر داستان_هابیل و_قابیل
نسبت کار و اعمال ما با ولایتپذیری و ولایتمداری چیست؟
چرا گفته شده هر زمان که گناهی انجام دادید تحاسبوا انفسکم داشته باشید نه تحاسبوا اعمالکم؟؟؟
رابطه توبه با ولایتپذیری چیست؟
خیلی از اوقات ما به دنبال ارتباط بین اول و آخر یک سریال یا فیلم یا یه پازل یا مثلا یه اتفاق هستیم. اصلا انگار همه چیز به هم ربط دارن، دیدی که اول یه فیلمی که کارگردان ماهری داره، یه پرده میاد که اگه باهوش باشی میتونی نقطه آخرو حدس بزنی و خیلی زیرکانه راهنماییت میکنه، باشه قبول دارم که کمی هم ذهن و هوش قوی میخواد ولی بگم ما باهوشتر از این صحبتهاییم. شما که در جریانی ؟!!! گاهی اوقات سنگینی مغز رو تو استخون جمجمه احساس میکنیم.
بریم سر اصل بحث خودمون؛ راستی چی شد که هابیل تحمل قابیل رو نداشت؟؟؟
چی تو وجودش بود که اونو مجبور به برادر کشی کرد، حتم داریم که یه چیز مهم و قوی بوده. همراه باشید که با هم دلیلش رو پیدا کنیم. میدونی ما تو خونمونه کارگاه بودنو..
1. دلیلش زیبایی قابیل بود؟ 2. هیکل و جسمش بود؟ 3. شخصیت و بزرگیش بود؟ 4… خوب اینارو که از بچگی میدید و می دانست، اگه میخواست میتونست همون موقع (بچگی) کارشو یکسره کنه.
خداوند به عنوان یه کارگردان ماهر دنیایی رو خلق کرده که انسانها به عنوان بازیگراش نقش های مختلف و گاهی زیبایی رو بازی میکنن. اول داستان دنیا با بازی هابیل شروع میشه، یادت میاد دفعه آخری که از دوستت پیش تو تعریف کردن، میخواستی همون لحظه داد بزنی و بگی مگه من چیم از اون کمتره؟
(راستشو بگو نکنه داد هم زدی من خبر ندارم!! ها؟!!)
انسان بشترین حب و دوست داشتناش برای نفسشه. حق هم داره چون ذاتی هر انسانیه.
خوب هابیل هم حب نفس داشت، نمی تونست تحمل کنه یکی دیگه از اون برتره، حتی اگه اون یه نفر داداشش باشه.
حالا فکر کنید که این برتری رو خداوند اعلام کنه و از طرفی دلیل این برتری برامون مجهول باشه، قبول کنید که وضعیت بدتر میشه. انسانها (بجز معصومین علیهم السلام) همه حسادت در وجودمون داریم اما بصورت خفته و در بزنگاهها خودشو نشون میده و اگه بهش فرصت بدیم تبدیل میشه به یه هیولایی که آخرشم صاحبش هم میخوره و نابود میکنه.
فک کنم دیگه کمکم داریم به هابیل حق میدیم؟!!
.
.
.
ادامه دارد
#جامعه شش طبقه امام سجاد (ع)
امام زینالعابدین (ع) در حدیثی[۲] جامعه را در شش طبقه و گروه مردمی تحلیل میفرمایند که بر اساس این روایت شریف، میتوان مشاغل و مشیها و رفتارهای مختلف مردم را مورد ارزیابی قرارداد.
حضرت در این روایت مردم را به شش طبقه شیر، گرگ، سگ، روباه، خوک و بره تشبیه فرموده و خصلتهای دستههای متفاوت مردم را نسبت به ویژگیها و خصوصیات این شش حیوان میسنجند که قابل انطباق کامل بوده و با نگاه تطبیقی، تخلف پذیر نیست و مصادیق آن امروزه نیز در سطوح مختلف جوامع امروزی قابلرؤیت و ملموس است.
کلمه «الناس» که در ابتدای روایت بیان شده است ناظر به مفهوم عام مردم یعنی معنای کلی مردم اعم از ادیان و فرهنگها و ملتها و نژادهای مختلف است که نشانگر قابلیت بسط این روایت به تمام ملتها و مردم و جوامع مختلف بشری است چراکه معصوم از کلمه قوم، امت یا شعب و غیره که معانی دیگری دارند استفاده نفرمودهاند.
طبقه اول: شیرها
امام سجاد (ع) پادشاهان و قدرتمداران فاسد را در این روایت به شیری تشبیه میفرمایند که پیوسته درصدد تسلط و سیطره بر سایرین و حتی پادشاهان ضعیفتر از خود هستند که از این باب و دیدگاه میتوان بسیاری از سیاستهای سلطهگرایانه دستگاههای سیاسی و حکومتی مستکبرین جهانی را نگریست که حتی بهطور مثال مکتب جکسونیسم در آمریکا که رسماً دکترین مداخله نظامی در نقاط مختلف جهان بهمنظور صیانت از منافع آمریکا را پذیرفته بود از این باب قابل ارزیابی است و یا دکترینهای ویلسون و روزولت و ترومن که همگی بر مبنای توسعهطلبی آمریکایی و پذیرش مداخلات مختلف در تمام نقاط جهان قرار گرفته بودند تا اعمال توسعهطلبانه امروز دستگاه استکبار غرب همگی در این مفهوم از زبان مبارک امام معصوم قابل گنجایش خواهند بود. جنگ سرد درون پارادایمی میان کمونیسم و لیبرالیسم که به مدت ۴ دهه سایه شوم آن بر سر ملتهای جهان سبب ایجاد جنگهای متعدد خانمانسوز و فقر و فلاکت ملتهای ضعیف جهان شد، تنها یکی از پیامدهای توسعهطلبی شیران و حاکمان و قدرتمداران فاسد جهان بود که در این مسیر جهت سیطره بر دیگران از روش پوشاندن لباس زیبای حقوق بشر و یا ضدیت با امپریالیسم بر تن اهداف شوم توسعهطلبی استفاده کردند، اما در این میان، حاکمان مؤمن بر اساس آیه شریفه «لیقوم الناس بالقسط» (۲۵ حدید) مبنا را بر دکترین و آموزه اسلامی هدایت میگذارند تا ملتها، خود، عدالت و آرامش انسانی را ابتدا شناخته و سپس طلب کرده و آن را حاکم نمایند.
طبقه دوم: گرگها
طبقه دومی که حضرت سجاد (ع) در این روایت شریف به آن اشاره میکنند، طبقه انسانهای گرگصفت یا همان گرگها هستند که در توضیح آن، اینگونه مردم را کسانی معرفی میفرماید که هنگام خرید یک کالا آن را مذمت نموده و هنگام فروش همان کالا آن را مدح مینمایند. امروزه بسیاری از تجار و سرمایهداران و صاحبان ثروتهای کلان و کارتلها و تراستهای عظیم اقتصادی در سطح کلان تا برخی خردهفروشان و سمساران و توزیعکنندگان کالا در سطح تحتانی جامعه مبتلا به چنین وضعیت گرگصفتانهای هستند. بهطور مثال ابزار اصلی موجود در دستان تولیدکنندگان و عرضهکنندگان کالاها به منظور توسعه کاری، ابزار تبلیغات و رسانه است که بعضاً از طریق این ابزار، سعی دارند کالا و اجناس تولیدی و مملوکه خود را با لفاظیهای خوش لعاب و مدح بدون صحت و مبنا، و ایجاد رغبت کاذب در بین مردم جهت استفاده از آن کالا فروش و اعتبار خود را افزایش دهند. اما هنگامیکه یک رقیب در همان حوزه برای آنها ایجاد شود، طبعاً کالای تولیدی رقیب را مذمت میکنند تا سوددهی ناشی از فروش خود را حفظ کرده یا افزایش دهند. البته ابزار تبلیغات در فقه اسلامی تجارت که در مکاسب مرحوم شیخ انصاری نیز متجلی است امری پذیرفته شده است اما حد یقفی بر آن تعریف شده است و ترویج مصرفگرایی فزاینده و اسراف یا سیاه نمایی از تولیدات رقیب در آنجایی ندارد. بنیان اقتصاد لیبرالی تحت عنوان لسهفر که بر مبنای فایدهگرایی صرف قرار دارد اجازه میدهد تا فرد تولیدکننده از طرق باطل نیز سود و فایده خود را حتی با دروغ و غیره افزایش دهند که امروزه به عیان در دایره رقابتهای تولیدکنندگان غربی و متأسفانه برخی تولیدکنندگان کشورهای اسلامی قابل مشاهده است.
طبقه سوم: سگها
طبقه سوم در این حدیث معصوم، انسانهای سگصفتی هستند که سایرین از شر زبان آنها ناچار به تکریم و تمجید آنها هستند. در عصر معصوم، برخی جارچیان و مضحکه بگیران حکومتی که مردم از شر لسان آنها در امان نبودند، به محض دشمنی با یک شخص یا گروه به سفارش حکومتهای وقت آنها را در علناً مورد استهزاء قرار میدادند و سعی در آبروبری از آنها بودند که همین منظور، در جوامع فعلی نیز در شکل و قالب برخی رسانهها و نویسندگان و تصویرگران بروز نموده است که با اتکاء به قدرت رسانهای و فراگیری ذهن و قلم خود، معاندین و مخالفین خود را حتی با دستاویز قرار دادن دروغ و شایعه و یا استهزاء و سوژه تمسخر گرفتن، سعی در بایکوت آن شخص یا اشخاص و گروهها دارند تا از این طریق از نفوذ مخالفین خود در مردم و جامعه بکاهند. طبعاً تعارض اندیشه و آراء در بین عوام و خواص امری طبیعی است اما اسلام در این موارد، گزینه تضارب آراء و در سطح بالاتر محاجه و مجادله را پیشنهاد میدهد نه سیاه نمایی و نشر اکاذیب. مناظرات علمی و علنی معصومین مخصوصاً در عصر امام کاظم و امام صادق (علیهماالسلام) به لحاظ اخلاقی و علمی بودن و علنی و آشکار بودن آن، از مصادیق رسانه اخلاقی و اسلامی محسوب میگردند که هم سبب نشر روش و مشی اخلاقی و هم سبب بطلان و رد آراء مخالفین در فضای به دور از توطئه و دروغ و دور از پنهانکاریها بود. اغلب پیش میآید که سیاستمداران برخی کشورها به محض اتخاذ موضعی علیه سیاستهای آمریکا یا رژیم صهیونیستی مورد هجمه بیامان و هماهنگ دستگاه تبلیغاتی و رسانههای شبکهای و منسجم غرب قرار میگیرند که همین ترس از بایکوت رسانه ای و حملههای تبلیغاتی این سگ صفتان، سبب انفعال برخی سیاستمداران جهان در مقابل سیاستهای ظالمانه جهانی شده است.
رسانههای شبکه شده و منسجم آمریکایی در ذیل قابل مشاهده میباشد.
طبقه چهارم: روباهها
طبقه چهارم در تحلیل جامعهشناسانه حضرت سجاد (ع)، روباهصفتان به معنای دین معاشان است که در نظر معصوم این دین معاشان روبه صفت از طریق دین ارتزاق مینمایند اما آنچه که بر لسان دارند در قلب نپذیرفتهاند. طبق قرآن کریم جایگاه ورود ایمان و عقل توأمان در قلب انسان است که این ایمان سبب میشود تا مجموعه اعمال و رفتار و گفتار انسان در راستای آن ایمان قلبی قرار گیرد اما زمانی که نفاق در انسان متجلی شود ممکن است رفتار و گفتار ظاهری در شرایط خاص، از روی ایمان ظاهری باشد اما ازآنجاییکه این ایمان در قلب نیست، رفتار حقیقی انسان در شرایط عادی قطعاً در جهت مخالف ایمان حقیقی خواهد بود. امام حسین (ع) در حدیث شریفی از این گروه به عنوان بندگان دنیا یاد میفرماید و اشعار میدارد:
«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم…. و اذا محصوا بالبلاء قل دیانون»[۳]
مردم (توده و عوام غیر مؤمن جامعه) بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست…. و زمانی که به بلا گرفتار شوند، دین اینگونه دینداران ضایع میگردد.
ازاینرو به تعبیر حضرت سجاد، دین معاشان آنچهکه در لسان میگویند در قلبشان نفوذی ندارد و همین مسئله طبعاً سبب میشود تا آنچه که در قلب قبول دارند و غیر از لسان آنهاست و مغایر ایمان حقیقی است، اعمال و رفتارشان را سامان دهد و از این طریق در بزنگاهها ضربات مهلکی به دین وارد آورند و عوام جامعه را نسبت به دین بدبین نمایند. نمونه تاریخی این برخورد دوگانه با دین، در قرونوسطا در اروپا محقق شد و اعمال پاپ و کشیشهای مسیحی در کلیسا و استفاده ابزاری از مفهوم دین جهت استثمار مردم و حصول منافع شخصی و شهوترانیهای پاپها، در درازمدت سبب دینگریزی و دین زدگی در جامعه شد و بستر جنبش نوزایی یا رنسانس فرهنگی و سیاسی در قلب اروپا را که نهایتاً منجر به سکولاریسم و لیبرالیسم گردید، مهیا کرد. همین معضل در صدر تاریخ اسلام نیز گریبان گیر جامعه اسلامی گردید. علمای تازهمسلمانشده اهل کتاب مانند کعب الاحبار، بن منبه و ابوهریره که خطبا و متولیان فکری عوام جامعه بودند با تظاهر به دینداری و تدین و با اتکاء به جایگاه علمی خود، حتی اصول مسلم اسلام را بر بالای منابر قلب میکردند و تخم بغض نسبت به ائمه هدی (علیهمالسلام) را در جامعه و بین مردم میپاشیدند که سبب ورود اسرائیلیات یا تحاریف یهودی به منابع و تفاسیر اسلام گردید. معضل تظاهر به دینداری که به تعبیر حضرت سجاد، روباهصفتی است سبب شده است تا قول و عمل دین معاشان در تضاد باشد که یکی از استراتژیهای پرتکرار غرب در مواجهه با نقش پررنگ دین در جامعه آن است تا از طریق اینگونه منافقین و برجستهسازی آراء و نظرات و منابر و سخنرانیهای این دین معاشان در جامعه از طریق رسانههای غیر آشکار خود، جنبه لسانی آنها غالب گردد و وجههای به نام دین پیدا نمایند و پسازاین دستگاه تبلیغاتی غرب، با افشاگریهایی علیه اینگونه افراد و افشای رفتارهای غیردینی این اشخاص، نفس دینداری و وجهه عموم متولیان فکری جامعه اسلامی را نزد عوام بیاعتبار سازند. شعر معروف «واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند» از حافظ اشاره به چنین روبه صفتانی دارد که در لباس و لسان دین، جامعه را به سمت بیدینی و تباهی سوق میدهند. حال حضور چنین افرادی در رأس قوه اجرایی سیستمهای حکومتی سبب گسترش تأثیر آنها و دین زدگی در جامعه میگردد که مصداق عینی آن نقش کلیسا در قرونوسطا و یا خلفای معاند اهلبیت در تاریخ اسلام و یا حتی حضور چنین افرادی در مراکز مختلف نظام مقدس جمهوری اسلامی میباشد.
طبقه پنجم: خوکها
طبقه پنجم جامعه از نگاه حضرت سجاد، آن بخش از توده مردم و عوامی هستند که به هیچ عمل قبیح و زشتی دعوت نمیشوند مگر آنکه اجابت میکنند. که با عنوان خوکصفتان به آنها اشاره شده است. این طبقه از مردم معمولاً نسبت به مسائل مهم و اصلی زندگی بشری مانند نقش دین و خدا در زندگی و یا محدودیتها و چهارچوبهای زندگی سالم انسانی، بیتفاوت هستند و تفکری نسبت به آن ندارند و خنثی بودن نسبت به این موضوعات ویژگی آنهاست. ازاینرو حضرت تعبیر مخنثون را درباره آنها به کار برده است که بیانگر بیتفاوتی آنها نسبت به ظلمها زیادهخواهیهای قدرتمداران و استضعاف مردم مظلوم است. مع الاسف امروزه اسرافگرایان، تودههای مردمی در جوامع را تحت تأثیر قرار میدهند و ازاینرو مردم دنبالهرو نیز هرآن چه که از این طریق به آن دعوت شوند اعم از نوع پوشش، تفریحات عجیب و ناسالم، بدعتهای مغایر دین و شرافت و غیره اجابت نموده و همرنگ آن مد میشوند.
طبقه ششم: برهها
ششمین و آخرین طبقه در تلقی جامعهشناسانه حضرت سجاد (ع) مؤمنینی هستند که در میان طبقات شیر و گرگ و سگ و خوک کاری از دستشان برنمیآید و پوستشان کنده، گوشتشان خورده و استخوانهایشان خرد میشود. این بخش از روایت با قسمت نخستین حدیث همخوانی دارد چراکه حضرت در ابتدای روایت فرمودند، «الناس فی زماننا» یعنی مردم در زمان ما اینگونه هستند اما بنا به مصداقیابیها و جامعهسنجی مذکور شاهد آن هستیم که هر شش طبقه در جوامع فعلی نیز حضور دارند اما ویژگیهای طبقه ششم بههیچوجه مؤید انفعال مؤمنین در برابر زیادهطلبان و قدرتمداران و سرمایهداران فاسد یا روباهصفتان دین معاش و رسانههای بیقید و لجنپراکن نیست. با یک نگاه گذرا به جوامع مختلف جهان، به آشکاری هویدا میشود که قشر مؤمنین متأسفانه در برخی جوامع آنچنان مظلوم واقع میشوند که کشتار و قتلعام عیان و ظالمانه آنها دل هر انسان با شرف و سالم الضمیری را به درد خواهد آورد که از نمونههای آن میتوان به کشتار مسلمانان روهینگیا، بوسنی، سوریه و عراق و غیره اشاره نمود.
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در خطبهای که در میزان الحکمه ج ۱۲ آمده است، مردمی که در زمره مسلمین به حساب میآیند را به چهار دسته کلی تقسیم میفرمایند که در راستای طبقه روباهها و برهها مطالبی را روشن میسازد:
و مردم چهار دستهاند، دسته اول کسانی هستند که کندی شمشیرشان و کمی ثروت و ضعف درونیشان است که آنها را از فتنه و تبهکاری بازمیدارد.
دسته دوم کسانی هستند که تمام اعوان و سواره و پیاده خود را فراخوان کرده، شمشیر از نیام بیرون میکشند و شر و پلیدی خود را آشکار کرده و فتنه و آشوب به پا میکنند و به علت دستیابی به سالاری بر دستهای دیگر یا ثروتاندوزی و به دست آوردن مال و منالی دین خود را زیر پا میگذارند.
دسته سوم (که به نوعی در دایره طبقه چهارم روباهصفتان در حدیث حضرت سجاد محسوب میشوند) آنکسانی هستند که بجای آنکه آخرت را با دنیا بجویند به دنبال به دست آوردن دنیا با آخرت هستند. در دنیا سرهایشان را پایین میاندازند و قدمهایشان را کوچک برداشته و تظاهر به تواضع و وقار مینمایند و دامان خود را پاک جلوه میکنند تا دین را بازیچه ارتکاب گناهان خود قرار دهند (حضرت در اینجا منافقین و متظاهرین و دورویان را مورد سرزنش قرار میدهند)
دسته چهارم نیز کسانی هستند که از روی ضعف امکاناتی و عدم برخورداری و ناتوانی، آنها به لباس زهاد درآمدهاند درحالیکه هیچگونه اعتقادی به زهد و قناعت ندارند.
حضرت پس از تشریح این چهار دسته منفور، میفرماید:
در این میان مردانی چند باقی میمانند که ترس از آخرت چشمهایشان را بر لذات زودگذر و نامشروع دنیا بسته و اشکهای چشمهایشان را روان میکند و….. اندوهگین و دردمند هستند و آنقدر پند و اندرز دادهاند که مقهور و ملول گشتهاند و به قدری از ایشان کشته شده که شمارشان کاستی گرفته است… .
روایت مذکور از امیرالمؤمنین (ع) بیانگر آن است که مؤمنان حقیقی که شمارشان به مراتب کمتر از متظاهرین و فرصتطلبان است بههیچوجه در موضع انفعال قرار نمیگیرند بلکه در اوج مظلومیت در میان دسته شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک، از وظیفه خود که همان اصلاح جامعه حتی به قیمت جان شیرینشان است کوتاهی نخواهند کرد و در موضع انفعالی قرار نمیگیرند خواه پیروزی در پس این تلاشها منتظر آنها باشد خواه شکست ظاهری.
مقام معظم رهبری نیز در فرمایشی در ۸/۲/۹۵ فرمودند:
ما مظلومیم اما قوی هستیم مثل مولایمان امیرالمؤمنین
ازاینرو با توجه به آیات صریح قرآن و کلام معصومین، انسان مؤمن همیشه وظیفه دارد بر تکلیف مجاهدت خود تأکید داشته باشد اما به سبب دوری از برخی روشها و اعمال غیردینی در برابر معاندین مظلوم واقع میشوند.
اندیشه مترقی و بیهمتای معصومین در تمامی حوزهها از هر اندیشه و تفکری در تاریخ جهان، پیشی دارد که در این نوشته تلاش شد تا یکی از نمونههای آن در حوزه جامعهشناسی دینی و فرهنگی مورد بحث قرار گیرد.
پینوشت:
[۱] برگرفته از جلسه ۷۱۶ کلبه کرامت
[۲] کتاب شریف الخصال ج ۱ ص ۳۳۹ و ۳۳۸
[۳] بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۳
اطلاات بیشتردر: http://ystc.ir/%d8%af%d8%b1%d8%a2%d9%85%d8%af%db%8c-%d8%a8%d8%b1-%d8%ac%d8%a7%d9%85%d8%b9%d9%87-%d8%b4%d8%b4-%d8%b7%d8%a8%d9%82%d9%87-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%b3%d8%ac%d8%a7%d8%af-%d8%b9/
#روضه حضرت عباس علیه السلام به روایت #رهبر مدظله العالی
همراهی #امام_حسین علیه السلام با حضرت #عباس علیه السلام در رفتن به فرات
#روضه حضرت عباس علیه السلام به روایت #رهبر مدظله العالی